Tuesday, June 18, 2013
----
محصول : آمریکا و ایتالیا
سال تولید : 2002
مدت : 167 دقیقه
ژانر : درام، جنائی، تاریخی
کارگردان : مارتین اسکورسیزی
فیلمنامه نویس : جای کاکس، استیون زیلیان
بر اساس داستانی از جای کاکس
تهیه کننده : آلبرتو گریمالدی
موسیقی: هوارد شور
فیلمبردار : مایکل بالهاوس
بازیگران:
دانیل دی لوئیس: بیل قصــاب
لئوناردو دیکاپریو: آمستردام والن
کامرون دیاز: جنی آبردین
جان سی رییلی: جک خوشحال
هنری توماس: جانی سیروکو
لیام نیسن: کشیش والن
براندان گلیسون: والتر مک گین
افتخارات:
نامزد 10 جایزه اسکار سال 2003
نامزد 5 جایزه گلدن گلوب و برنده جوایز بهترین کارگردان و بهترین موسیقی متن سال 2003
نامزد 12 جایزه و برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد "دانیل دی لوئیس" از بفتای سال 2003
برنده جایزه جامعه تدوینگران آمریکا 2003
برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره شیکاگو سال 2003
و ده ها نامزدی و جایزه دیگر ...
نیویوک در قرن هجدهم بیشتر از این که جایی برای زندگی باشد, صحنه ی دعواهای خونین گروه های امریکایی که خود را صاحب سرزمین مادریشان میدانند و گروه های مهاجر که درصدد دست و پای زندگی جدید و راحت تری هستند, بود. در این بین گروهی موسوم به " گروه خرگوش های مرده" به رهبری کشیش دالون علیه یک قصاب به نام بیل قصاب و گروهش قیام میکند. البته این قیام نافرجام بود و سرانجام این شخص تولد بیل حسابی چاقوکاری شده و میمیرد و رهبری محله ی "فایو پوینت" به بیل میرسد.
اما داستان اصلی پسر کشیش به نام آمستردام است که بعد از کشتن پدرش از نیویورک میرود و 16 سال بعد بازهم به شهر قدیمی خود باز میگردد. اما این بار هم همه چی همانگونه هست که قبلا بود. رهبری آمریکایی ها به عهده بیل است. او هر کاری میکند و خلاصه کسی رو در روی او نیست. ولی آمستردام برای انتقام آمده است پس باید راهی برای رسیدن به بیل پیدا میکرد. پس با برقرای روابط دوستانه ای خود را بیل نزدیک میکند ولی با خیانت یکی از دوستانش بیل قضیه را میفهمد و توطئه ی قتل بیل ملغا میشود. ولی بیل هم حسابی از خجالت آمستردام در می آید و او را به طرز خشونت باری و به قصد کشت میزند. از آن پس دعواها و جدال بین آن دو علنی میشود. آمستردام هم از باقی مانده یاران پدرش دوباره گروه خرگوشهای مرده را بازسازی میکند. و آخرین نزاع بین آنها شکل میگیرد. البته این دعوا بی نتیجه میماند و به نفع هیچکدام پایان نمیپذیرد زیرا حکومت مرکزی دیگر این جنگ و جدال ها را در فایو پوینت بر نمتابد و ارتش پیاده نظام خود را به آنجا میفرستد و همه چیزی را با خاک یکسان میکند. البته در همین نزاع نیمه کاره آمستردام موفق شد انتقام خود را از بیل بگیرد.
دار و دسته ی نیویورکی هم مانند برخی دیگر از فیلم های اسکورسیزی نیویورک را هدف قرار داده بود. ماجرای های نزاع های خیابانی قرن هیجدهم آمریکا, خاطرات شیرینی را برای کسی زنده نمیکند و به تصویر کشیدن دوباره آن نیازمند ریسک کردن ها و به عبارتی عبور از خط قرمزهای فراوانی است که کارگردان این خطرات را پذیرفته است.
از بار سیاسی فیلم که بگذریم این فیلم یکی از بهترین فیلمهای اسکورسیزی در دهه اخیر بود. بازی زیبای دنیل دی لوئیس که بعد از مدتی دوری و استراحت برای اولین بار جلوی دوربین میرفت زیبا و خیره کننده بود. از طرفی دیگر به دلیل وجود لوکیشن های فراوان و تعدد بازیگران ساخت این فیلم مستلزم وجود بازیگران فراوان بود که این خود نیازمند یک کارگردانی خوب برای مدیریت کار بود که اسکورسیزی به خوبی از پس اینکار برآمده بود. البته وسواس او در ساخت این فیلم به همینجا خلاصه نمیشود. او مبلغ هنگفت صد میلیون دلار را صرف ساخت یک آمریکای قرن هیجدهم کرده است. دکورها همگی اصیل هستند و در رم ساخته شده اند. نویسندگی این کار هم فوق العاده بود. تقریبا میتوان گفت شکافی در کار دیده نمیشود و همه چی در جای خودش قرار دارد. البته در شخصیت پردازی کاراکتر ها کمی سهل انگاری صورت گرفته است. شخصیت آمستردام غیر واقعی به نظر میرسد که به راحتی نمیتوان با آن ارتباط برقرار کرد(حداقل برا من) رابطه ی عاطفی بین جینی و آمستردام خیلی ساختگی است و در دنیای واقعی نمیتوان انتظار چنین رابطه ای میان دو نفر را داشت. ولی از طرفی تمامی این کمی و کاستی را خود دی لوئیس به تنهایی جبران کرده. برگشت او بعد پنج سال آنچنان خیره کننده بود که او را نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد کرد. او چنان در نقشش فرو رفته که گویی او همانی است که در فیلم نشان میدهد. حرکتهای چاقو و ساتور و شیوه ی پرتاب کردن آن به قدری حرفه ای است که گویی دی لوئیس یا قاتل است یا قصاب!
از بازیگران که بگذریم میتوان گفت کار هوارد شور در ساخت موسیقی فیلم قابل قبول بود. فیلم برداری کار هم بی نقص بود. در کل دار و دسته ی نیویورکی یکی از قوی ترین کارهای اسکورسیزی به شمار میرود.
این فیلم خیلی از خط قرمزها را رد کرد. در کل یادآوری برهه ای این چنینی از تاریخ آمریکا برای سیاستمداران خوش آیند نیست. البته نباید گفت که سیاست در اسکار هم تاثیر گذاشته است ولی وقتی فیلمی این چنینی که نامزد ده جایزه اسکار و پنج گلدن گلوب است دست از پا دراز تر از سالن خارج میشود, میتوان رگه هایی از تفکرات سیاسی را در آن دید! ولی این چیزی از ارزشهای این فیلم کم نمیکند.
Post a Comment